درد

ساخت وبلاگ
همه سوگواریم جهانی در سوگ من می سوزد و من در سوگ او به پایان می رسم. همه در داغ من، من داغ او. فکر می کنم او هم در سوگ من نشسته یا شاید او داغدار جهان است! چرخه غم غم به دورم میچرخد و جام بعدی را قبل از التیام قبلی در کامم میریزد. سلام ای غم همیشگی تو هیچوقت نمی گذاری دلم برایت تنگ شود وفاداریت به من ستودنیست! هروقت شادی ای داشتم هرچند کوچک، تو حسادت کردی ودر آغوشم کشیدی! پروردگارا! تهش چی میشه؟ تموم شه راحت شم... راحت شه یه دنیا همه از داغ من، من داغ آن چشمها... درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت: 15:55

بهای گزافی پرداختم تا اینو بفهمم خودم هوش و مدیریت و شعورم از همه بالاتره

دیگه نه میخوام دوستی داشته باشم

نه میخوام با کسی مشورت کنم

واسه هرکی مرام گذاشتم جوری گذاشت تو کاسه ام که تا یه مدت بیهوش بودم از ناباوری

هربارم با هرکی مشورت کردم پشیمون شدم و خسارت دیدم...

نمیخوام هیچ دوستی داشته باشم

میخوام تنها باشم

خودم واسه دنیای خودم کافی ام

نمیخوام و نمیتونم به کسی اعتماد کنم

درد...
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت: 15:55

این قطعه رو خیلی تصادفی شنیدم و کلی برای فاطمه گریه کردم از آلبوم عاشقانه ها اثر استاد محمدرضا اسحاقی قطعه به این ترتیبه که بعضی جاها از زبان فاطمه است و بیشتر قسمتها از زبان جوانی که عاشق فاطمه است از اینجا بشنوید. مسلمانون بوینین زاری من صدرالله خان بیمو خواسگاری من فاطمه غریبه نشتنه من سر و سامون بئیرم نشتنه من یار جوون بئیرم فاطمه غریبه آی نماشونی بوردمه نام تلوم بدیمه اونجه نیشته شهربانو فاطمه غریبه بتمه شهربانو فاطمه من کو؟ ای فاطمه ره بوردنه زری گلکوه ای خوراک فاطمه بهیه خون گلو فاطمه غریبه الهی زری گلکوه خراب بهووه دل صدرالله خان کباب بهووه فاطمه غریبه شویی که فاطمه ره ونستنه حنا من دریچه پشت جه کردمه تماشا فاطمه غریبه فاطمه با شه ماره جا داشته دعوا آی بسوتی ته مادر بسوتی مرا فاطمه غ درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : مازندرانی, نویسنده : fermuzant بازدید : 1967 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1396 ساعت: 15:55

 این آهنگ منو یاد رمان "لیدی ال" از رومن گاری انداخت یورگون دموکرات... Karanlık yollardan geçtik Zehir gibi sular içtik Bir yanımızda ölüm Bir yanımızda yar sevdik   از راه های تاریک گذشتیم آب هایی چون زهر نوشیدیم در یک کنارمان، مرگ در کنار دیگر عاشق یار شدیم   Bir değil binbir kere Sırat köprüsünde درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 78 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06

من شقایق هستم، زمانیکه این وبلاگو ساختم یه سوال داشتم: من در جستجوی هدفی ارزشمند برای زندگی بودم. تا اون روز چیز قانع کننده ای نیافته بودم.کمی بعد فهمیدم هدف از زندگی شاد بودن، مهرورزی، تلاش برای بهتر شدن خودم و جهان، دوست داشته شدن و دوست داشتن و مثبت اندیشیهاما الان حس خاصی ندارم، رشد و تعالی در ت درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 72 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06

باز نماشون سر اوبندون ورخبر ندارنی مه جان دلبر تنها بهیمه شیدا بهیمه مردم دله رسوا بهیمه خبر ندارنی که مه دل ته وسه تنگه نماشون صحرا گنه مه ونگه ونگه بازم شو بیه غصه مه وسه مثل کوه بیه ته ور هنیشتن آرزو بیه... خدایا یار درنه بلند دیدار درنه برو مه جان دلبر هنیشینیم چشمه ور وسه وسه وسه خدا دل بیه خس درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 161 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06

آی، بیا جانا شنو نالیدن دلآخ، تماشا کن ببین سوزیدن دل آی، هزاران درد غم بر جانم امروزآی، فراق حسرت نادیدن گلآی، اگر از حال ما گردی خبر دارآی، دل سنگت بسوزد بر من زار آی، به پیشم کاسه عسل گذاشتیآی، بیا ای جان شیرین کاسه بردارای، دل ندارمآی، سرا و خانه و منزل ندارم آی، ز رهزن، مرد دنیادار،  ترسدآی، که درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 61 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06

وقتی من نوجوون بودم پدرم مریض شد و این مساله شخصیت منو کاملا تحت الشعاع قرار داد. خوشحالم که خداروشکر الان پدرم سالمه. یکی بود که بابامو خیلی دوست داشت. منم باباشو خیلی دوست داشتم.درسته که خودش حرفای خیلی بدی بهم زد و قلبمو شکست از چیزایی که بهم نسبت داد ولی امروز یاد روزی افتادم که رفته بودیم سر خا درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 60 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06

سلام ازم می پرسن هنوز تنهایی؟هنوز هم تنهام! ولی دلم دیگه کسیو نمی خواد یعنی دارم بهش میگم که نخواد تهش رنج و درد و غمه اینم نمیدونم واسه فرار از نوشتن پایان نامه بود یا دلتنگی... حالم غم داره سلام ای غم همیشگی... تو هیچ وقت تنهام نمی ذاری میدونم  صدايم كن! صداي تو به شب پروانه مي دوزد... نگاهم كن! درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 55 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06

نه مال دارم که دیوان بخورد و نه دین دارم که شیطان ببرد ٬ وانگهی چه چیزی میتواند روی زمین برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد .- آنچه که زندگی من بوده است از دست داده ام ٬ گذاشتم و خواستم از دستم برودو بعد از آنکه من رفتم ٬ بدرک٬ میخواهد کسی کاغذ پاره های مرا بخواند٬ میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند. درد...ادامه مطلب
ما را در سایت درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fermuzant بازدید : 99 تاريخ : جمعه 16 تير 1396 ساعت: 9:06